سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه هشتم

 در اوایل طلبگی‌ام، روزی مرحوم علامه  طباطبایی به حجره‌ام تشریف آوردند و فرمودند:

  «به ظاهر در این جا غیبت شده است!»

  گفتم: بله؛ پیش از آمدن شما، چند نفر که درسشان از من بالاتر بود، این جا بودند و غیبت کسی را کردند. علامه فرمودند:

  «باید می‌گفتی از این جا بروند، این حجره دیگر برای درس خواندن مناسب نیست؛ اتاق خود را عوض کن.»

وای برما از ......وااااایگریه‌آور


 


[ شنبه 91/11/14 ] [ 4:11 عصر ] [ م حجت ]

 
در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است. 
    
به او گفت:
چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی؟
 
جواب داد که:
من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا میدهد، پس چرا  غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟
آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود، می گوید:
"از خودم شرم کردم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم...!"


[ پنج شنبه 91/11/12 ] [ 8:14 صبح ] [ م حجت ]

 

جابر جُعفی می گوید: در برابر ابی جعفر [امام باقر (ع)] بودم که دل گرفته شدم. گفتم "به فدای تو! [جُعلت فِداک] گاهی بی آن که مصیبتی به من رسد یا ناراحتی به سرم ریزد، اندوهگین می شوم تا آن جا که خانواده ام و دوستم اثرش را در رخسارم مشاهده کنند."
 گفتند: "آری ای جابر! خدای عزوجل، مومنین را از طینت بهشتی آفرید و از نسیم روح خویش در آن ها جاری ساخت. از این رو است که مومن برادرِ پدر و مادریِ مومن است [زیرا طینت به منزله ی پدر و نسیم به جای مادر است]. پس هرگاه به یکی از آن ارواح در شهری اندوهی رسد، آن روح دیگر اندوهگین شود، زیرا از جنس اوست."

 


[ دوشنبه 91/11/9 ] [ 3:28 عصر ] [ م حجت ]

زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور

و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان . 

حدایا زندگی عطایم کن که از«زنده بودن »و«نبودن» خسته شدم گریه‌آور


[ شنبه 91/11/7 ] [ 3:44 عصر ] [ م حجت ]

آب‌ها خط‌کشی نمی‌کنند، هم دست‌های پاک را می‌پذیرند و هم دست‌های آلوده را. آینه‌ها هم مرزبندی نمی‌کنند، هم چهره‌های زشت را نشان می‌دهند و هم چهره‌های زیبا را.

پیامبر(ص) هم آب بود و هم آینه، یعنی برای همه بود. یعنی همه از اخلاق خوب پیامبر(ص) برخوردار بودند و بهره می‌بردند. پس اگر پیامبر(ص) مهربان بود، با همه مهربانی می‌کرد و اگر حرمت و احترام می‌گذاشت، برای همه بود. اگر گره گشایی می‌کرد، گره از کار همه می‌گشود، او هرگز اهل تبعیض و تفاوت نبود.

زرگرها وقتی بخواهند بدانند که سکه‌ای طلا هست یا نه، آن را به زمین زده و آنگاه از جنس صدای آن متوجه می‌شوند.

خدا هم زرگر عالم است وقتی بخواهد بفهماند کسی طلا هست یا نه و یا جنس خوبی دارد یا نه، او را چند صباحی ـ و به ظاهرـ به زمین می‌زند و مشقات و مشکلاتی را برایش فراهم می‌سازد و آنگاه از جنس حرف‌ها و برخوردها و رفتارهایش مشخص می‌کند که او چگونه آدمی است.

دندان پیامبر(ص) را شکستند اما او به جای آن که نفرین کرده و نفرتی در دلش پدید آید دستان خود را به سمت آسمان بلند کرده و می‌فرمود:
"اهد قومی انهم لا یعلمون؛ خدایا اینها نمی‌دانند و تو اینها را هدایت کن."
یعنی جواب بدی را با خوبی می‌داد. 

حال اگر اسوه ما پیامبر(ص) باشد ما هم باید بدی‌ها را با خوبی جواب دهیم.


[ سه شنبه 91/11/3 ] [ 6:3 عصر ] [ م حجت ]
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب