نگاه هشتم

 

 یکی از پاسدارانی که در خدمت آیت الله بهاءالدینی بودند ، میگفتند : حدود سال 60 بود که داشتیم از کنار مسجد امام حسن مجتبی رد میشدیم ، یکمرتبه آیت الله بهاءالدینی گفتند اینجا کجاست ؟ گفتیم مسجد امام حسن مجتبی (ع).

 

گفتند امام جماعتش کیه ؟ گفتیم حاج آقای خوشوقت .

آیت الله بهاءالدینی گفتند : از این مسجد نور دارد به آسمان میبارد ، برویم ایشان را ببینیم .


[ شنبه 91/12/5 ] [ 12:12 عصر ] [ م حجت ]

اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

 

گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. 
غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه

 پندهای استاد دولابی


[ شنبه 91/11/28 ] [ 5:16 عصر ] [ م حجت ]


شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت: گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو میگفت ...ا

همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟

گفت: کدام سه صافی؟

اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟

گفت نه. من فقط آن را شنیده‌ام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است

سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده ای. یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالی ام می‌شود

گفت: دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند

بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم می‌خورد؟

نه، به هیچ وجه

همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال‌ کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی


[ پنج شنبه 91/11/26 ] [ 11:17 صبح ] [ م حجت ]

1-هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.


2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
   ازپندهای استاد دولابی


[ پنج شنبه 91/11/26 ] [ 9:44 صبح ] [ م حجت ]


جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.

جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟...


 

زاهد گفت: مال تو کجاست؟

جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.

زاهد گفت: من هم.
چه خوب بود اگر یادم می ماند مسافرم!!!!!!!!!!


[ سه شنبه 91/11/17 ] [ 3:59 عصر ] [ م حجت ]
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب