سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه هشتم

سازمان سیا در جلسه ای تشیع را خطرناکترین مذهب برای خود  معرفی میکند ودو دلیل برای این نظر ذکرمیکند :اعتقاد به عاشورا ومهدویت

گذشته سرخ وآینده سبز

اما کدام گذشته سرخ وکدام عاشورا برای دشمن خطر دارد ؟

عاشورائی که فقط بر سر وسینه زدن و"یا " حسین گفتن است ؟

عاشورائی که فقط اظهار عشق به مولا باشد اما محور زندگی ما آن محبوب نباشد ؟

عاشورائی که بی تفکر وتدبر وعبرت گرفتن باشد ؟

عاشورائی که در بلند کردن علم وکتل خلاصه شود ؟

عاشورائی که  برخلاف دستور اسلام که از خوردن وآشامیدن در این روز نهی شده ایم آنقدر خوردنی وآشامیدنی هست که ......؟!

عاشورائی که یک تظاهرات خیابانی برای همه افراد با سلیقه های متفاوت وشیوه های مختلف مشی است ؟

عاشورائی که عزت خود را برای بدست آوردن اطعمه واشربه ندیده گرفتن است ؟

نه !هیچکدام اینها خطرساز نیست .

خطر انجاست که به "یا " حسین بسنده نکرده وبه "با "حسین بودن بیندیشیم ،که تلاش کنیم رنگ حسین تمام زندگی مان  را فراگیرد ،که بدنبال شناخت حسین ویزید در هر زمان باشیم ،که همراه عزاداری به عبرتهای عاشورا بیندیشیم ودرس بگیریم

که یادمان باشد عاشورا هرروز در حال تکرار است بهوش باشیم که یزیدی نباشیم

راستی عمری بر ما گذشت هرروز که حوادث عاشورا را شنیدیم حیرت زده از تغییر ادمها بودیم که چه شد فرمانده سپاه علی پس از 20 سال در برابر فرزندش می ایستد چه میشود که جانباز علوی دیروز یزیدی امروز است ؟

اما هرچه از عمر انقلاب گذشت این افولها بیشتر رخ نشان داد امروز دیگر باور کردن آن حوادث تلخ برایمان دشوار نیست

امروز آنها که نام از امام یافتند آرام آرام از ارزشهای امام کناره گرفتند اما باز هم به نام امام !حرکتی انقدر ارام که به مخیله خودشان هم خطور نمیکرد .هنوز هم خود را جدای از اهل کوفه میخوانند وفدائی امام !

روزی که از به موزه سپردن افکار امام   سخن به میان آمد وبه تدریج به انجارسید که  به نام واعتبار امام شعارهای قدس زیر سوال رفت ،وقتی عده ای به خاطر اشغال لانه جاسوسی وانقلاب دوم رسما از امریکا عذر خواهی کردند و....

تا اینکه کار به انجا رسید که مورد حمایت دشمن قرار گرفتند و در مرگشان همانها تسلیت گفتند که روزی در برابر هم ایستاده بودند !

این همان درد جامعه بی بصیرت حسین است که امروز اقلیتی را گرفتار کرده است  این همان عاشورای بی خطر است که دشمن هم حاضر است به برگزاریش کمک کند !

بی جهت نیست که اسلام به تفکر اینقدربها میدهد وعاشورای همراه تفکر است که ترس را در دل دشمن ایجاد کرده است 

پس تفکردر شناخت جبهه حق وباطل یادمان نرود ،تفکر به عبرتهای عاشورا یادمان نرود ،تلاش در جهت شناخت امام زمان ویزید زمان یادمان نرود که اینهادرسهای عاشوراست ...


[ یکشنبه 88/10/6 ] [ 6:8 عصر ] [ م حجت ]

تاسوعاست روز قمر بنی هاشم امروز هرجا که بروی از فضایل بی شمار این یار وبرادر با وفامیشنوی .فضایلی که گرچه مارا شیفته او میکند اما ترسی عمیق هم در دل ایجاد میکند ! ترس از اینکه نتوانیم مثل او باشیم با بصیرت وبا معرفت !

هرروز که از عمر انقلابمان میگذرد ریزشهای انقلاب وحوادث سخت این ترس را بیشتر میکند .هنوز خاطره تلخ نوشیدن جام زهر امام یادمان نرفته خاطره تلخی که حتی از رحلت آن عزیز هم تلختر بود که اصلا علت رحلتش هم بود .

تسلیم واطاعت در این صحنه ها سخت طاقت فرساست .اگر یادمان برود که  هم "متقدم " از امام وهم " مقصر از امام " بیراهه است وتنها "لازم امام " باید بود وای بر ما ...

اگر گرد وغبار فتنه قدرت تشخیص را از ما بگیرد وحسین را نشناسیم ، ،اگر کلمات حقی که از آن اراده باطل میشود فربمان داد ، اگر در سقیفه های روزگار گرفتار آمدیم ،اگر در جمل های روزگار همسر پیامبر از یک سو وداماد او از سو ی دیگر شناخت حق وباطل را بر ما دشوار کرد ، اگر تفاوت "وابستگان " ودلبستگان "را درک نکردیم و....وای برما

اگرامروز  مطالعه عاشورا ی61 ورویشهای شگفت انگیز وهب ها حرها وزهیرها روح امید را در دلمان زنده میکند ،مطالعه ریزش های عاشورا هم دلمان را سخت می لرزاند عاقبت عمر سعدها ،شمرها و همه مومنینی که یزیدی شدند آنها که مومنانه وفقط برای تقرب به رسول خدا بدن پاره تنش را لگد مال سم اسبان کردند

وقایع امروز جامعه ،ریزشهای امروز انقلاب ، تنهایی ومظلومیت "سیدعلی "آتشی بر جان میزند وترس از فردای خود که آراممان را میگیرد !امروز حتی فتنه گران جملات امام را بر سر دست بلند کرده اند از عشق او میگویند وسنگ آن یگانه دوران را بر سینه میزنند همان چیزی که امررابر برخی مشتبه کرد وقدرت تشخیص را از انها گرفت نکند فردا ما هم از آنها باشیم

مطلعه آیات نورانی قرآن که از مومنان میخواهد جز در حال "ایمان " نمیرند آیاتی که بیشتر مومنان را " مشرک " میخواند و..هم آتش ترسرا بیشتر شعله ور میکند راستی چه باید کرد ؟

امروز باید از "تفکر " وتوسل " همزمان استفاده کرد هم باید بیشتر اندیشید وهم باید به آن ماه با معرفت بنی هاشم توسل جست باید به او التماس کرد که بصیرتمتن دهد معرفتمان دهد تا همیشه حسین وجبهه اورابشناسیم وپای در رکابش باشیم وظرفیت اطاعتش را داشته باشیم.


[ شنبه 88/10/5 ] [ 8:48 صبح ] [ م حجت ]
http://rasekhoon.net
[ چهارشنبه 88/10/2 ] [ 6:17 عصر ] [ م حجت ]

امام در روز ترویه از مکه خارج شد تا هم حریم حرم شکسته نشود وهم اینکه شهادت ایشان در مکه به فراموشی سپرده میشد وهیچ سودی نداشت.دراین زمینه امام به برادرش محمد حنفیه فرمود :

میترسم یزید مرا غافلگیر کرده وبه قتل برساند وبا کشتن من حرمت حرم الهی شکسته شود

 محمد حنفیه پیشنهاد بیابان ها ی یمن را داد تا هم محفوظ باشند وهم دست یزد کوتاه شود امام فرمود باید در این زمینه فکرکنم اما سحرگاه آن شب امام عزم حرکت کرد ودر جواب محمد حنفیه فرمود :

بعد از رفتن تو رسول خدا نزدم آمد ند وفرمودند به سوی عراق برو که خدا میخواهد تورا کشته ببیند .وقتی از امام خواست خانواده اش را با خود نبرند امام فرمود رسول خدا فرمودند اراده خدا بر این تعلق گرفته که خاندانم را اسیر ببیند .

بی شک در ان شرایط امام کشته میشد اما این بهترین راه بود که پیام امام به گوش همه عالم  برسد واز خون امام بهترین استفاده شود وامام به هدف بزرگ خود که زنده کردن اسلام بود برسند .

امام کاغذی خواستند ونوشتند : نامه ای از حسین بن علی به بنی هاشم ،اما بعد امروز هرکس با من بیاید به شهادت میرسد وهرکس تخلف کند به پیروزی نمیرسد .والسلام

امام صادق (ع) فرمودند گروههائی از ملائکه خدمت امام رسیده وآمادگی خود را برای یاری امام اعلام کردند وامام فرمودند وعده من با شما در گودالی است که من در انجا به شهادت خواهم رسید وبدانید تا انجا جان من در امان است ....


[ چهارشنبه 88/10/2 ] [ 6:8 عصر ] [ م حجت ]

به محض ورود ابن زیاد به کوفه مسلم از خانه مختار خادج شده ودر خانه هانی پناه میگیر جاسوسان خبر را به ابن زیاد میرسانند هانی موردتطمیع و تهدید قرار گرفته وزندانی میشود .یاران مسلم پراکنده میشوندومیخواهند از آتش فتنه دور بمانندمسلم به مسجد رفت در حالیکه فقط 10 نفر همراهش بودند که همانها هم پس از نماز مغرب مسلم رفته بودند ! در نهایت ماموران مسلم را یافته به دربار می آورند او به ابن زیاد اعتنایی نکرد به او گفتند به امیرسلام کن گفت :اوامیر من نیست !

ابن زیاد گفت چه سلام کنی یا نکنی سرانجامت مرگ است سرانجام اورا در بالای قصر دارالعماره در حالیکه مشغول تسبیح خدابود  سر از بدن مطهرش جداکردند وسپس هانی را هم به شهادت رساندند

خبر به یزید رسید واو از ابن زیاد تشکر کرده ودستور سختگیری بیشتر را میدهد .

هنوز خبر شهادت مسلم به امام نرسیده است درست در روز شهادت مسلم امام به سمت کوفه حرکت میکنند در خطبه پرشوری که ایراد میکنند می فرمایند :خط مرگ چونان گردنبند در گردن دختران جوان بر فرزندان آدم مسلم است من به دیدار اجدادم چنان مشتاقم که یعقوب به دیدار یوسف اشتیاق داشت گویا می نگرم درندگان بیابان در سرزمینی بین نواویس وکربلا اعضای بدنم را از هم پاره میکنند تا شکمهای گرسنه خود را سیر کنند ...


[ سه شنبه 88/10/1 ] [ 5:25 عصر ] [ م حجت ]
نظرات ( ) |
<   <<   6   7   8   9   10      >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب