سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه هشتم

بعداز بیعت کوفیان با مسلم فرستاده امام خبر به یزید رسید او نعمان را عزل کرد عبیداله زیاد حاکم بصره را باحفظ سمت والی کوفه کرده وفرمان قتل مسلم را صادر کرد .

از سوی دیگر امام نامه ای به مردم بصره نوشته وخودرا بعنوان امام واجب الطاعه معرفی کرده ا زمردم کمک خواستند .یزید بن مسعود پس از قرائت نامه امام سه قبیله تمیم حنظله وسعد را دعوت به یار ی امام کردند قبیله حنظله وتمیم آمادگی خودرا اعلام کرده وقبیله سعد فرصت مشورت وتفکر خواستند .

یزید بن مسعود در پاسخ نامه امام اعلام آمادگی مردم بصره را به امام رسانید وامام در حق او دعا کردند اما او بعد از خروج از بصره وحرکت به سمت امام با خبر شهادت ایشان مواجه شده وبه شدت متاثر شد .

عبیدالله مردم بصره را تهدید وفرستاده امام را به شهادت رساند وخود به سوی کوفه حرکت کرد وبرادرش عثمان بن زیاد را جانشین خود در بصره کرد .

هنگام ورود شبانه او به کوفه مردم به تصور اینکه او امام حسین (ع) است به استقبال او رفتند اما وقتی فهمیدن عبیدالله است به خانه های خود برگشتند .....


[ دوشنبه 88/9/30 ] [ 7:15 عصر ] [ م حجت ]

امام به قصد مکه از مدینه خارج شده وروز سوم ماه شعبان تا آخر ماه ذالقعده در آنجا میمانند وقتی مردم کوفه از سفرامام به مکه باخبر شدند در خانه سلیمان بن صرد جمع شدند سلیمان در این جمع به ایراد سخن پرداخت وبرای امام از مردم کمک خواست حاضران مجلس در نامه ای به امام نوشتند که ما در نمازهای نعمان بن بشیر والی کوفه حاضر نشده وپیشوایی نداریم واز ایشان خواستند به عنوان امام وپیشوا نزد انان برود

پس از دوروز عده ای نماینده که حامل 150 نامه که هر نامه سه یا چهار امضا داشت با مضمون دعوت از امام نزد ایشان رفتند طوری که در یک روز 600 نامه از کوفه به ایشان رسید ودر نهایت 12000نامه به حضرت رسید آخرین نامه همراه دوقاصد به نامهای "هانی بن هانی سبیعی" و"سعید بن عبدالله حنفی" نزد امام رفته وایشان را به کوفه دعوت کردند امام پس از شنیدن سخنان ای دو نفر بین رکن ومقام نماز خواندند واز خدا طلب خیر نمودند وفرمودند پسر عمویم مسلم را همراه نامه ای نزد شما میفرستم تا مرا از اخرین تصمیم شما با خبر سازند

 


[ یکشنبه 88/9/29 ] [ 8:3 عصر ] [ م حجت ]

روز شمار عاشورا

با فرارسیدن ماه محرم وایام عزاداری مباحث تفسیر را موقتا
تعطیل کرده وروزشماری از عاشورای حسینی را مینگارم تا باز هم مثل سالهای گذشته به
تامل بیشتری بر این واقعه تاریخی نشسته واز عاشورا عبرت بگیریم که تاریخ در حال
تکرار است !

در سال 60 هجری یزید بر خلافت نشست
وطی نامه ای از ولید بن عتبه فرماندار مدینه خواست برایش از اهل مدینه خصوصاامام
حسین (ع) بیعت بگیرد در غیر اینصورت فرمان یافت گردن حسین را بزند وسربریده اش را برای یزید بفرستد .

ولید پس از مشورت با مروان پیکی را برای بیعت سوی ایشان فرستاد امام فرمود
:بیعت نهانی سودی ندارد وقتی همه را به بیعت خواندی مرا هم دعوت کن !

فردای آن روز مروان به امام فرمود خیر
دنیا وآخرتت در بیعت با یزید است ! امام فرمود :

انالله وانا الیه راجعون برای مسلما نان
بدبختی بزرگتر از این نیست که امیرشان فردی چون یزید باشد وباید فاتحه اسلام را
خواند ،زیرا ازجدم شنیدم که فرمود خلافت بر فرزندان ابو سفیان حرام است

برخی از یاران حضرت به دلیل ترس از
عواقب اینکار از امام خواستند برای حفظ
جانش بیعت کند وحضرت فرمود :

پدرم از پیامبر (ص) نقل کردند که هردو
به تیغ ستم کشته میشویم ومزارمان نزدیک یکدیگر خواهد بود

این سخن وبسیاری سخنان دیگر گواه انست
که امام عاقبت کار خود را میداند وبرای حفظ اسلام از جان خود گذشته است ...
.. 


[ شنبه 88/9/28 ] [ 5:50 عصر ] [ م حجت ]
نظرات ( ) |
<   <<   6   7   8   9   10      
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب