نگاه هشتم

یکی از استادان  شیخ مرتضی آقا تهرانی نقل می کرد که در خواب ، مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمة الله را دیدم .

پرسیدم :آیا شما در آن عالم عذاب هم می شوید ؟

فرمود : یک عذاب دارم و آن این حسرت و غصه است که چرا بیشتر به یاد خدا نبودم.

دلم برای آن لحظاتی می سوزد که به یاد خدا نبودم .این بزرگ ترین عذاب برای من است.

 وای برمن از عذاب فردا وای ........گریه‌آوروااااای


[ سه شنبه 92/4/11 ] [ 4:35 عصر ] [ م حجت ]

عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است، عقاب می تواند تا 70 سال زندگی کند، ولی برای اینکه به این سن برسد باید تصمیم دشواری بگیرد.

زمانیکه عقاب به 40 سالگی می رسد:چنگالهای بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه گرفته را نگاه دارند.

نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود و شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد.

در این هنگام عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد:
-یاباید بمیرد(بترسد و کاری نکند)
-یا آن که فرایند دردناکی را که 150 روز به درازا می کشد پذیرا گردد(بترسد ولی.... اقدام کند)
برای گذرانیدن این فرآیند عقاب باید به نوک کوهی که در آن جا آشیانه دارد پرواز کند.

در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ می کوبد تا نوکش از جای کنده شود. پ

س از کنده شدن نوکش، عقاب باید صبر کند تا نوک تازه ای در جای نوک کهنه رشد کند ، سپس باید چنگال‌های پیشین را از جای برکند.

زمانیکه به جای چنگال های کنده شده ، چنگال‌های تازه ای در آیند. آن وقت عقاب شروع به کندن همه پرهای قدیمی اش می کند..

سرانجام ، پس از 5 ماه عقاب پروازی را که تولد دوباره نام دارد آغاز کرده ..... و 30 سال دیگر زندگی می‌کند.چرا این دگرگونی ضروری است ؟

فرار از زندگی مرغی بیشتر وقت‌ها برای بقا، ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم .

گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی، عادت های کهنه و سنت های گذشته رها شویم.

تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می‌توانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم.


[ یکشنبه 92/4/9 ] [ 12:2 عصر ] [ م حجت ]

 ظهور می کنی تا سفر به زمین بشود آرزوی آسمانی ها...!

بی گمان بهشتیان در دولت کریمه ات دست به هرکاری می زنند تا فقط برسند به درخت ممنوعه!

از وبلاگ عین لام


[ شنبه 92/4/1 ] [ 10:48 صبح ] [ م حجت ]

جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت:

 سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ نخودکی فرمود برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.

برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!

شیخ نخودکی فرمود : نماز اول وقت شاه کلید است!


[ یکشنبه 92/3/12 ] [ 6:45 عصر ] [ م حجت ]

روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى مى‏گذشت. در راه به عبادت‏گاهى رسید که عابدى در آن‏جا زندگى مى‏کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آن‏جا گذشت.

وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان‏جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده‏ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.

مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:

خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‏کار محشور مکن.

در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو:

ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمى‏کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.

خدایا به کرمت ماراازغرورعبادت سوزبرهانگریه‌آور

 


[ چهارشنبه 92/3/8 ] [ 10:9 صبح ] [ م حجت ]
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب