سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه هشتم

راستی آیا علی از جنس ماست؟

در شگفتم عمق این دریا کجاست؟!

چون ز وی باید سخن آغاز کرد؟

چون توان این راز حق را باز کرد؟

 

عمق ما تا سطح خواهش های دل

او فراتر از حدود آب و گل

ما حدود خویش را گم کرده ایم

چون مگس در خود تراکم کرده ایم

 

طول و عرض او چه دانی تا کجاست؟

آدمیزادی در ابعاد خداست

ما کجا، آن خوب، آن زیبا کجا

او امیر عشق و ما عبد هوا

 

از کدامین رنج خود با چاه گفت؟

چاه آنرا در کجای دل نهفت؟

آه ای چاه ای تو دمساز علی

ای دلت گنجینه راز علی

 

گو به من گر هیچ می داری به یاد

زان ودیعت ها که در نزدت نهاد

من نمی گویم که کشف راز کن

گوشه ای زان حرفها را باز کن

 

از کدامین درد خود آغاز کرد؟

شکوه از تنهایی خود ساز کرد؟

در میان آنچه آن مظلوم گفت

گوشت آیا لفظ پهلو هم شنفت؟

 

از کدامین رنج خود بسیار گفت؟

از شکستن؟ از در؟ از دیوار گفت؟

ای تو سیمرغ، ای همای، ای شاهباز

ای وجودت آشیان رمز و راز

 

شانه هایت آفرینش را ستون

دستها هم پرنیان هم صخره گون

چشم ها سرچشمه اندوه و مهر

جاری از آن اشک و رأفت سوی چهر

 

ای خوشا چشمی که رویت دیده است

برگی از بستان رویت چیده است

کوه با عزم تو کاهی بیش نیست

هیچ دل پیش تو بی تشویش نیست

مرگ را چون موم در کف داشتی

هر زمانش خواستی برداشتی

علی موسوی گرمارودی


[ شنبه 89/4/5 ] [ 7:18 عصر ] [ م حجت ]

گم شده ایم .سرگردان
در کوچه های زمین .نشانی در دست مبهوت به تمام درهای بسته نگاه میکنیم .هیچ
کدامشان شبیه دری نیستند که ما گم کرده ایم شبیه جایی نیستند که روزی از آن راه
افتاده ایم وحالا دلمان می خواهد به آن برگردیم .مرد ایستاده کنار دیوار کوچه
.ماگیج وسردرگم ازکنارش رد میشویم دستمان را می گیرد .یک لحظه چشم در چشم می شویم
می گوید کجا؟

می گوئیم :رهامان کن
پی جایی می گردیم

می گوید :من بلد راهم
پی من بیایید می رسانمتان

می گوئیم :نه  خودمان میگردیم ،خودمان می یابیم

می گوید:این کوچه
زمین است نشانی شما اصلا مال این طرف ها نیست 
من به راهها ی آسمان داناترم تا راههای زمین

می گوئیم :نه گمشده
ما همین جا لابلای آدم های زمین است ازکنارش می گذریم وباز گم میشویم بیشتر از
قبل.میگوید قبل از آن مرا ازدست دهید سوال بپرسید ما می خندیم سوال؟

کی حوصله دارد چیزی
بپرسد ما همه چیز می دانیم ما این قدر با این خاک پست هم عیار شده ایم که همه فراز
وفرودهایش را می دانیم !مردمی پرسد مگر همه جهان همین است ؟

میگوئیم :برای ما بله
!وتا بخواهد چیزی بگوید می خندیم یکی مان به مسخره می پرسد :تو اگر دانائی موهای
سرم را بشمار !

وچشم های مرد به اشک
می نشیند

مرد خبر بزرگ است وماعادت
داریم خبرهای بزرگ را تکذیب کنیم ودل ببندیم به خبرها ی کوچک به این که امروز چی ارزان
شده ؟یا در کدام اداره میز می دهند یا ....

ماخبربزرگ را تکذیب
می کنیم علی را "نبا عظیم را باور نمی کنیم وعلی مجبور میشود نفرینمان کند چه
نفرینی !

خدایامرا از اینها
بگیر

ازاین بالاتر نمیشد
گفت مردمی که بودن اورا نمی فهمند باید به نبودنش گرفتار آیند می گوید :

خدایا من از اینها
خسته ام اینها را ازمن مرا از اینها بگیر

وماتاابد در تاریکی
بعد از این نفرین دست وپا میزنیم 


[ شنبه 89/4/5 ] [ 10:47 صبح ] [ م حجت ]

شکافته شدن دیوار کعبه به یمن ورود مادر امام علی علیه السلام

 

گویند حریم کعبه در داشته است           از سیزده رجب خبر داشته است

از شدت اشتیاق دیدار علی                   دیوار حرم شکاف برداشته است

 

 

 

 


[ جمعه 89/4/4 ] [ 10:24 عصر ] [ م حجت ]


             ز لیلایی شنیــدم یا عــلی گفـت                     به مجنونی رسـیدم یاعلی گـفت

               مگر ایـن وادی دار جنــون اسـت                    که هر دیـوانه دیـدم یا علی گـفت

              مگر خیبـر ز جایش کنده می شـد                   گمانم آنجا علی هم یا علی گفـت

             به فرقش کی اثر می کرد شمشیر                  گمانم ابن ملجم هم یا علی گـفت




[ جمعه 89/4/4 ] [ 10:10 عصر ] [ م حجت ]

[ چهارشنبه 89/4/2 ] [ 3:33 عصر ] [ م حجت ]
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب