سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه هشتم

درهنگام تصمیم های بزرگ ،دوزنجیر خواستن وداشتن ،پای اراده را می بندد وزانوان رفتن را می لرزاند.آن که «میخواهد» می توان تطمیعش کرد وآن که «دارد»می توان تهدیدش .شکوه روح های بزرگ دراین است که ندارند واگر دارند ،دل گسستن وزنجیر شکستن می توانند نشان این جان های عزیز این است که نمی خواهند واگر بخواهند می توانند موج خواسته ها را فرو کوبند تا آزادی واصالت وارزش هایشان تباه نشود.

امام عاشورا منزل به منزل به پالایش نیروهاوهمراهانش می پرداخت تا هرکس دل بسته خویش است وجان به رشته های دنیا بسته دارد ،نیاید.اوبرای رقم زدن عاشورایی بینقص وزلال وحادثه ای روشن وبی غبار به قلب هایی مهذب ویارانی آزاده می اندیشید ورانده های مدام ودعوت های مکرر بریارفتن برای همین بود .

امام برای رفتن همسفری جان آماده میخواهد .روح رسته از همه چیز ومگر آخرین ودشوارترین زنجیر تعلق،جان نیست ؟چه بزرگ اند آنان که زن وفرزند وزندگی وآرامش را رها می کنند وهمه را به پای دفاع از حریم حقیقت قربانی می کنند .

از کتاب آیینه داران آفتاب -دکتر سنگری 


[ دوشنبه 91/10/11 ] [ 5:59 عصر ] [ م حجت ]

از عناصر خبیث در لشکر عمر بن سعد در کربلا که عمامه امام حسین علیه السلام را ربود و جنایات دیگری نیز مرتکب شد.
نامش را (احبش بن مرثد بن علقمه حضرمی، احبش بن یزید، اخنس بن مرید)، هم گفته اند.
روز عاشورا سال 61 هـ.ق، بعد از شهادت حسین بن علی علیه السلام، لشگر کوفه به جهت غارت لباس های او، بر جسد مقدسش روی آوردند که «اخنس» ملعون عمامه آن حضرت را برداشت و به سرش بست. او بعدا به مرض «جذام» مبتلا شد اگرچه به روایتی، «جابربن یزید ازدی»، به این جنایت متهم است ولی اکثر مورخین، همین «اخنس» را سارق عمامه امام علیه السلام می دانند.
دیگر از جنایات او این که: چون امام حسین علیه السلام شهید شد، عمربن سعد (لعنه الله علیه) در بین لشگریانش ندا داد که: کیست که داوطلب شود تا بر بدن حسین با اسب بتازد؟ آن ملعون با چند نفر دیگر حاضر بر اینکار شدند.
اخنس آمد و با 9 نفر دیگر با اسب بر بدن آنحضرت تاختند و استخوان سینه و پشت و پهلوی مبارکش را شکستند. و بعدا نزد عبیدالله بن زیاد رفته و جایزه اندکی گرفتند. ابوعمرو زاهد می گوید: وقتی نسب آنها را دیدیم همگی حرامزاده بودند.

سرانجام شوم زندگی او:
به نقل از کتاب «نفس المهموم» و ناسخ التواریخ: مختار ثقفی در زمان قیام خودش به خونخواهی شهداء کربلا، نخست همین جماعت را آورد و دست ها و پاهایشان را با میخ های آهنین بر زمین بست و دستور داد تا با اسب های تازه نعل، آنقدر بر بدن پلیدشان تاختند تا گوشت و پوست و استخوانشان در هم کوبیده شده و هلاک گشتند.
در تاریخ طبری روایتی است که اخنس بعد از این جنایاتش، در جنگی ایستاده بود که تیری ناشناس به او خورد و قلبش شکافت و مرد. (لعنة الله علیه) 


[ پنج شنبه 91/9/30 ] [ 10:53 صبح ] [ م حجت ]

 سعدبن ابى‏وقّاص از صحابه رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و از اصحاب شورا است و از بزرگان عصر خود محسوب مى‏شد. در این که نسب او چگونه بوده است، بین مورّخان اقوالى وجود دارد. امّا آنچه در باره سعد گفتنى است، آن است که با رحلت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و امامت امیرمؤمنان على علیه‏السلام با اعتراف به حقّانیت و برترى آن حضرت، از همراهى و یارى امام سرباز زد و از منافقان عصر خود گردید.

روزى که معاویه طواف خود را پایان رسانید، سعد بن ابى‏وقّاص همراه او بود. وى با سرعت بسیار خود را به دارالندوه رساند و سعد را بر جایگاه خود نشاند و به توهین و لعن امیرمؤمنان على علیه‏السلام پرداخت. سعد به نشانه اعتراض، خود را از معاویه دور کرد و گفت:

«اگر در من یک خصلت از خصال على علیه‏السلام بود، محبوب‏تر بود براى من از هرچه آفتاب بر او تابیده باشد».

سپس به دامادى على علیه‏السلام براى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، فرزندانى چون حسن و حسین علیهماالسلام ، سخن پیامبر در روز خیبر در باره على علیه‏السلام و کلام رسول خدا در غزوه تبوک نسبت به جایگاه على علیه‏السلام براى او همانند هارون براى موسى، اشاره کرد و آرزوى یکى از این صفات را مى‏کرد.

معاویه با شنیدن سخنان سعد، حرکت زشتى از خود نشان داد و رو به او کرد و گفت:

«تاکنون لئیم‏تر از امروز نبودى. پس چرا على را یارى نکردى و از بیعت با او کوتاهى ورزیدى؟! اگر من از پیامبر همان را مى‏شنیدم که تو شنیده‏اى، همانا خادم على بودم تا زنده بودم!»8

به هر روى، عمر بن سعد فرزند چنین مرد منافقى است. و ویژگى‏هاى روحى و روانى ناشایستى نسبت به خاندان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از پدر به ارث برده بود؛ به گونه‏اى که جزء سرشت وى گردیده بود.

روایت شده است که روزى على علیه‏السلام به هنگام ایراد خطبه، فرمود: «سلونى قبل ان تفقدونى»؛ بپرسید از من پیش از آن که مرا نیابید.

سعد بن ابى‏وقّاص سؤال کرد: یا على! به من خبر ده که تعداد موهاى سر و ریش من چقدر است؟

امام پاسخ داد: سؤالى کردى که خلیل من رسول خدا خبر داده بود که تو از من مى‏پرسى و نیست در سر و ریش تو مویى مگر این که در ریشه آن، شیطان نشسته است و در خانه تو بزغاله‏اى است که فرزند من حسین را مى‏کش


[ سه شنبه 91/9/21 ] [ 6:38 عصر ] [ م حجت ]

 اسد بن مالک
از عناصر خبیث و قاتلین در کربلا، و سرسپردگان بنی امیه
نام او به گونه های مختلفی چون اسید بن مالک، و اسید بن مالک حضرمی، ذکر شده است. بعضی از مورخین چون «ابن شهرآشوب در مناقب» و سیدمحسن امین در «اعیان الشیعه» و قاضی نعمان او را شریک در قتل حضرت عبدالله فرزند مسلم بن عقیل (ع) با همدستی عمروبن صبیح صیداوی می دانند و در زیارت شهداء از ناحیه مقدسه امام زمان (ع) چنین آمده است:
السلام علی القتیل بن القتیل «عبدالله بن مسلم بن عقیل» و لعن الله قاتله عامر بن صعصعه و قیل اسد بن مالک، و امام زمان (ع)، او را لعنت کرده است.
اسید [اسد]، از جمله 10 نفری بود که بعد از شهادت حسین بن علی (ع)، بر بدن مبارک او با اسب تاختند و استخوان ها و سینه آن حضرت را درهم شکستند و چون نزد ابن زیاد ملعون رفتند، خواست اظهار خوش خدمتی کند و جایزه بگیرد، شعری به این مضمون خواند:
ما سینه حسین را درهم کوبیدیم بعد از آن که پشت او را لگدمال کردیم با اسبان قوی هیکل و تیزتاز!! (لعنة الله علیه)
ابن زیاد گفت: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ای امیر ما کسانی هستیم که نیکو خدمت کردیم. ابن زیاد وقعی بر ایشان نگذاشت و فرمان داد تا جایزه کمی به آنها دهند.
چون نسب این ده نفر را بررسی کردند، دیدند که همه حرامزاده و از اولاد زنا بودند.

سرانجام کار او:
زمانی که مختار ثقفی به خونخواهی حسین بن علی علیه السلام در سال 66 هـ.ق، قیام کرد، دستور داد دست و پای آنها را به میخ های آهنین بر زمین بکوبند و حکم داد تا بر بدن ایشان اسب تاختند تا هلاک شده و در زیر سم اسبان نابود گشتند. 
قولی است مبنی بر اینکه او، همان اسید حضرمی (شوهر طوعه) کسی که در کوفه، حضرت مسلم بن عقیل (ع) را در خانه اش پناه داد و او (اسید حضرمی و به نقلی پسرش بلال) این خبر را به دارالاماره و حکومت وقت داد و مسلم (ع) دستگیر شد. اما ممکن است فقط یک تشابه اسمی باشد. «بهر حال منبع موثقی بر این قول یافت نشد.» آنچه مسلم است اینکه از قتله کربلا بوده و دست ناپاکش به خون پاکان آلوده گشته است.


[ شنبه 91/9/18 ] [ 6:56 عصر ] [ م حجت ]

   
فرازهای فروزان زیارت عاشورا نمایانگر آموزه های زرّین از تأثیر نسل در دو سوی سپاه کفر و حق است. در این عبارات به خوبی از عوامل تربیتی:
  
الف. خانواده؛ یعنی پدر و مادر
  
ب. محیط تعلیم و تربیت و مربّی
  
ج. تأثیر محیط اجتماعی و فرهنگ عمومی
   
به عنوان زمینه ساز ساخت و پرداخت شخصیّت افراد آگاه می شویم و گستره این تعامل را نه در زندگی محدود چندین ساله، بلکه در افقی بی کران و نامحدود تا روز رستاخیز می توان مشاهده کرد. حال با هم این عبارات عبرت آموز و پدیده های تلخ و شیرین هریک را از نظر می گذرانیم.
  
نخست به جلوه های جاودان شخصیّت امام حسین علیه السلام می پردازیم:
  
1. السّلام علیک یا ابا عبداللّه
  
2. السّلام علیک یابن رسول اللّه
  
3. السّلام علیک یابن امیرالمؤمنین و ابن سیّد الوصیّین
   
4. السّلام علیک یابن فاطمة سیّدة نساء العالمین
  
5. السّلام علیک یا ثاراللّه و ابن ثاره والوتر الموتور
  
  
در بخش های دیگر زیارت عاشورا، آل زیاد، آل مروان و همه فرزندان امیّه، عبیداللّه پسر مرجانه و عمر پسر سعد بن ابی وقّاص را لعن می کنیم و می گوییم:
   
«لعن اللّه آل زیاد و آل مروان و لعن اللّه بن امیّة قاطبة و لعن اللّه ابن مرجانة و لعن اللّه عمر بن سعد...».
  
در فراز دیگر این زیارت می خوانیم:
  
 
پروردگارا! همانا این روز، روزی است که تبرّک جستند به این روز بنی امیه و فرزند هند جگرخوار، آن یزید ملعون فرزند ملعون بر زبان تو و بر زبان پیامبرت در هرجا و هر موقف و هر منزل که در آن، پیامبرت توقف داشت ـ که درود خدا بر او باد.ـ خدایا! لعنت فرست بر ابوسفیان و معاویه و یزید فرزند معاویه؛ بر آنان باد از طرف تو لعنت ابدی و جاوید و همیشگی. و این روزی است که آل زیاد و آل مروان شادی می کنند در این روز به خاطر کشتن [امام [حسین که درودهای خدا بر او باد؛ خدایا! لعن و نفرین و عذابت را بر آنان چند برابر کن.
  
در این دو بخش از زیارت با توجّه به واژه های «بنو»، «ابن» و «آل» عامل نخست و بسیار مهم و تأثیر گذار شخصیت افراد، یعنی دامان پدر و مادر و کانون خانه و خانواده ترسیم شده است و چهره زشت و ناپسند افراد منفی و منفور کربلا از این بُعد شخصیّتی نمایان گشته است.


[ چهارشنبه 91/9/15 ] [ 6:9 عصر ] [ م حجت ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب